دروغ، دروغگو

بدون تعارف، تف تو روح آدم دروغگو.
حتی شما دوست عزیز.

Comments (1)

ابتذال در سینما یعنی این

بدون تعارف فیلم های تلویزیونی و سینمایی ایران، سالهاست که با محتوایی چرند و بس مزخرف، مهمان خانه ها و سینمای ما ایرانی ها شده است. فیلم هایی که اساساً بی محتوا هستند. نه هدف خاصی رو نشانه می گیرند و نه مخاطب خاصی رو در بر میگرد. فقط همین که دو نفر برای رسیدن به دختر مورد علاقه شون تلاش کنند و آخر فیلم با یک جشن عروسی و چهار تا سوت و قر کمر، به خوبی و خوشی برن سر خونه زندگی شون میشه محتوای فیلم. نهایتش چهارتا صحنه تیراندازی و دزد و پلیس بازی در بیارن و باز آخرش نقش منفی که همون آقا دزده باشه بره زندان میشه فیلم. مابقی فیلم ها هم محتوایی به اصطلاح طنز دارند! همین که چهار تا خل و دیوونه جلوی دوربین دلقک بازی در بیارند میشه طنز مملکت ما. این، کل سینمای ماست در این سالها. اینکه در جامعه واقعی ما چه می گذرد اصلاً اهمیت ندارد، فقط 100 دقیقه نمایش مزخرف تولید کردن کافیست تا مخاطب با هر محتوایی که باشد، هرچند پوچ و بی هدف سرگرم شود.

این یعنی ابتذال. ابتذال دقیقاً همین است. ابتذال یعنی به گند کشیدن چیزی. خب سینمای ما هم که با این چیزها به گند کشیده شده. اگر غیر از این است، پس ابتذال چیست؟ دیده شدن موی هنرپیشه زن؟ لباس تنگ هنرپیشه؟ آرایش هنرپیشه؟ کلام و ادبیات هنرپیشه؟ نشان دادن واقعیت ها؟ آیا اینها مصادیق ابتذال هستند؟ واقعاً اینها یعنی ابتذال؟ نشان دادن واقعیت های جامعه، هرچند زشت، یعنی ابتذال؟ اگر این ابتذال است، پس کل زندگی و جامعه مان هم مبتذل است! نه خیر، ابتذال را همان هایی به سینما می آورند که سعی در زدودن آن از سینما دارند و الا نشان دادن واقعیات جامعه که ابتذال نیست. ابتذال یعنی چیزی را در حد افراط مورد استعمال قرار دادن. آنقدر که به اصطلاح آن چیز لوس شود. آنقدر که دیگر حالمان ازش بهم بخورد. زشت شود. یعنی همان سریال های تلویزیونی ماه رمضان و عید نوروز که مثل ملخ ها به برنامه های تلویزیونی هجوم میارند.

فیلم های مزخرف و پوچی که فقط خوراک قر کمر و بشکن و هرهر و کرکر و دلقک بازی و جنگولک بازی باشه الان توی سینمای ایران مثل نقل و نبات، فت و فراوان ریخته. قیافه های مضحک که امروزه اشتباهاً بجای سیرک، در سردر سینما ها دیده می شود سینمای ما را مبتذل کرده اند. اخراجی های 1 و 2 و 3 و … آتش بس و امثالهم نمونه های بارز فیلم های مبتذل هستند.

اینجا ایران است و این هم سینمای ایران است.

کاش بجای این همه مزخرفات، کسی بود که فیلمی می ساخت مثل Requiem For A Dream تا بلکه درد و نکبتی به نام اعتیاد (مواد مخدر) که این سالها گریبان جامعه اسلامی مان را سخت می فشرد به نمایش گذارد.

کاش یکی را داشتیم تا تاریخ و تمدن مان را به جهان نشان دهد تا دیگران به خودشان جرأت تمدن سازی برای ما ندهند و 300 درست نکنند.

کاش یکی بود که واقعیت را نشان دهد نه فقط به فکر جیب خودش باشد.

دست نگه داشته و هیچ غلطی نمی کنیم، بعد در رسانه ها داد و بیداد می کنیم که ای وای، مردم، دشمن، دشمن در کمین است، دشمن برایمان نقشه کشیده است، مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته ایم. دشمن دست به جنگ نرم زده است، دشمن از طریق فیلم و ماهواره و اینترنت به خانه هایتان آمده است. دشمن، مراقب باشید، دشمن. زهر مار دشمن، مرگ دشمن، کوفت دشمن. دشمن این مردم خود تو هستی. تویی که فکر می کنی برحقی و کلامت حق است. اگر امروز روی کیف و دفتر بچه های مدرسه ای، عکس جومونگ و سوسانو و بتمن و هزار جور باربی هست، مقصرش خود تو هستی. تو که لیاقت دفاع از فرهنگ و اصالت ایرانی رو نداشتی. تو که حتی نتونستی به دانش آموزهای دبستانی، ایران رو بشناسونی. تو به درد هیچ ایرانی نمی خوری.

نوشتن دیدگاه

تضاد

تو را چه تناسبی‌ست با کوروش و منشور حقوق بشر؟
توی دیکتاتور چه نسبتی با کوروش لیبرال داری که چفیه بسیجی به گردنش می اندازی؟
تو مغزت در همین حد هست که کوروش رو بسیجی بنامی.

تضاد

مردک، کوروش بزرگتر از تو و امثال تو بود. آنقدر بزرگ منش بود که صلح و دوستی را برای همه می خواست، با هر دین و مذهبی که هستند، هر نژادی که دارند. در کنار هم، در آرامش، در ایران. اما تو آنقدر خوار و ذلیل هستی که ایران را به گند کشیدی، تصویر زشتی از ایران و ایرانی به جهان نشان دادی.

تو لیاقت ایران را نداری. تو کجا و حکومت پادشاهی کوروش کجا!

نوشتن دیدگاه

وقتی صدایت را فیلتر می کنند

به لطف و کرم آقا، ما هم در صف فیلتر شدگان قرار گرفتیم. گرچه چیز دیگری هم غیر از این انتظار نمی رفت. وقتی وبلاگ «استادان علیه تقلب«، فقط به خاطر یک انتقاد آن هم به وزیر صنایع فیلتر شود، وقتی سایت های دولتی برای تغییر هاست تهدید به فیلتر شدن می شوند، وقتی فیلترچیان سایت های در صفحه پیغام فیلترشان هم فیلتر می کنند، ما که دیگر جای خود داریم.

باید خوشحال باشیم و سپاسگذار از آقا و آقایان که لطف بسیار در حق ما کردند و رأفت اسلامی شان لابد به ما هم چسبیده که فعلاً اجازه نفس کشیدن را به ما داده اند. البته ما به خاطر آقا هم که شده حاضریم تا پای چوبه دارش هم برویم!

نوشتن دیدگاه

جمهوری اسلامی با مصادیق دیکتاتوری

اکنون اندکی بیش از سی سال از پایه ریزی و ظهور جمهوری اسلامی می گذرد. حکومتی که در لفافه دین و مذهب هرآنچه خواست کرد و به نام دین انجام داد. نظامی که همواره نام اسلام را یدک می کشید و برای بقای خود به هر کاری تن داد. از این نظر بی شباهت با مسیحیت قرون وسطی نیست. مسیحیتی که فقط به نام مسیح بود اما در دست حاکمان مزدور و جاه طلبی بود که جنون قدرت و طمع ثروت هر لحظه در وجودشان شدت می یافت و راه را برای بازگذشت تنگ تر می کرد و در نهایت انفجار عقده های توده، دودمانشان را بر باد داد. و تاریخ تکرار می شود و به عقیده من احمق ها آن را تکرار می کنند، حالا چه در همان سرزمین و جغرافیا و چه در سرزمین دیگری، چه در غرب و چه در شرق.

نابود سازی مخالفان، به محض به قدرت رسیدن
از اولین اقدامات هر نظام دیکتاتوری، سرکوب و نابودسازی مخالفان حکومت است. چه هیتلر، چه موسولینی و چه جمهوری اسلامی که به محض به قدرت رسیدن، مخالفان خود را قتل عام کردند و این از اولین اقدامات هر نظام دیکتاتور مآبانه ای است. اعدام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 به دستور خمینی و دفن معدومین به شیوه غیر اسلامی در گورهای دسته جمعی، از اولین اقدامات جنایتکارانه جمهوری اسلامی است. بدون شک زندانیان سیاسی می توانستند از خطرناک ترین افراد و بزرگترین تهدیدات برای جمهوری اسلامی باشند، هر چند که آزادی آنها به سادگی میسر نبود.

ترور شخصیت های برجسته و روشنفکر جامعه
از جمله افراد دیگری که می توانند برای هر نظام دیکتاتوری تهدیدآمیز و خطرناک باشد، نویسندگان و شاعران هستند. قشر روشنفکر جامعه که با قلم خود، افکار عمومی را هدایت می کنند. قتل های زنجیره ای دهه 60 و 70 یکی دیگر از نشانه های حکومت فاشیستی‌ست. ترور مرموز بیش از 80 نویسنده و شاعر و فعال سیاسی و اجتماعی مملکت، آن هم نه در یک سال و دو سال، بلکه در سالهای متمادی، با نقشه های از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده از دیگر جنایات حکومت علیه روشنفکران جامعه بود، در حالی که جامعه عمومی از از خصومت نظام با آن افراد و اندیشه هایشان آگاه بود. و به سادگی بعد از پاک سازی جامعه از مخالفان اندیشمند، آقای خامنه ای، رهبر حکومت، مجموعه این قتل ها را به پای دشمان خارجی از جمله اسرائیل انداختند!

دروغ، دروغ و دروغ
درواقع دروغ چاشنی تمام رفتارهای یک نظام مستبد و خودخواه است که همیشه و همه جا به آن توسل می جوید. برای نظام جمهوری اسلامی، اگر بخواهیم دروغ ها را شمارش کنیم، بی جهت وقت را تلف کرده ایم، کافیست که تلویزیون را روشن کرده و به اخبار آن گوش کنیم!

سناریوهای دروغین، بهانه ای برای هرس جامعه از افراد آگاه
یکی دیگر از مصادیق نظام های مستبد و دیکتاتور، پی ریزی سناریوهای دروغین جهت سمت و سو دادن به افکار عمومی‌ست. به نحوی که دولت و به طور کلی حکومت را مشروع و مظلوم جلوه دهد، تا از این طریق بتواند هر از گاهی مخالفان خود را قانوناً در جامعه هرس کند.انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و نتیجه متحیرکننده آن تعجب همگان را برانگیخت در حالی که انتظار می رفت یکی از نامزدهای اصلاح طلب انتخاب شود، نتیجه شمارش آراء چیز دیگری را نشان میداد. محمود احمدی نژاد برای بار دوم به مقام ریاست جمهوری منتسب گردید تا به قول خودش آنچه که در دوره اول کاشته را در این دوره برداشت کند. طبیعتاً این نتیجه غیر طبیعی، خشم و انزجار مردم را در پی داشت و آنها را به خیابان ها فراخواند تا بلکه بتوانند با اعتراضات خود، طعم دموکراسی را بچشند.در اوج اغتشاشات و درگیری های خیابانی، این حماقت محض بود اگر حکومت به زانو می آمد و به حیله پنهان پشت پرده انتخابات اعتراف می کرد. پس تا پای جان مردم خود پیش رفت و در مقابل مردم بی دفاع، بی رحمانه اسلحه به دست به کشتار آنها پرداخت. این فضاحت که برای همیشه در تاریخ جمهوری اسلامی منقوش شد به حدی فجیع بود که افراد در رأس و سران مملکت به جان هم افتادند تا اینکه آقای خامنه ای در مقام رهبری به عنوان فصل الخطاب اظهار داشتند که در خانه هایتان آرام بنشینید، در غیر این صورت مسئولیت جانتان با خودتان است. گرچه مسئولیت جان آن عده افرادی که تا آن لحظه کشته بودند را حکومت قبول نمی کرد.این سناریوی از پیش طراحی شده، یعنی انتخابات ریاست جمهوری آنچنان دقیق طراحی شده بود که به قول معروف، مو لای درز آن نمی رفت، اما نتایج چنان متحیرکننده و دور از انتظار بود که درزی برای شکافتن باقی نمی گذاشت. با این حال، حکومت، تنها در صورتی به تقلبی بودن نتایج تن در می داد که مدرکی دال بر آن وجود داشته باشد. چند هفته بعد از آن، در جریان بازدید از ساختمان نیمه کاره کتابخانه مرکزی شیراز توسط چند تن از مسئولین برای احداث آن، که این بازدید سرزده انجام شد، چند صندوق رأی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری در حالی که هنوز پلمب بودند، توسط دوربین یک خبرنگار ثبت شد. از مردم اصرار به دروغین بودن نتایج انتخابات و از حکومت و با مهر خشک شده ریاستش انکار.پس لرزه های این اعتراضات در روز قدس، روز دانش آموز و روز 22 بهن نیز سرکوب شد و دولت عملاً توانست بر مردم فائق آید. دولتی که به خاطرش آبرو و حیثیت نظام و سرانش برده شد.

عدم توجه به اعتراضات مردمی، سرکوب اعتراضات، و کشتار مردم در پی شدت اعتراضات، یکی دیگر از خصوصیات نظام دیکتاتوری است.

ترس از قشر روشنفکر جامعه و عدم انتقاد پذیری
عموماً، دیکتاتورها از افراد باهوش تر از خود می هراسند و به هر نحوی شده آنها را سر به نیست می کنند. به همین دلیل است که هیچگاه انتقاد پذیر نیستند و با منتقدان خود، همچون دشمنان خود برخورد می کنند.خود برتربینی و در پی آن، نژاد پرستی‌ست. خود برتر بینی، یکی دیگر از مشخصه های حاکمان دیتاتور است. عدم انتقاد پذیری و تحمل شنیدن مشکلات و نا رسایی های حکومت به حدی شدت می یابد که سران حکومت، خودشان را مبری از هر خطا و اشتباهی می یابند. تا آنجا که خود را منجی جهان می پندارند و فکر می کنند که خداوند آنها را بر این گماشته تا در سرارسر جهان حکومت خود را برپا سازند و همگی مردم دنیا را به راه خویش آورند. این حس آنقدر با آنها عجین می شود که حتی تا مرحله خدا بودن هم پیش می روند! در جمهوری اسلامی نیز، این پدیده اتفاق می افتد. آنجا که آقای مصباح یزدی می فرمایند «اطاعت از رئیس جمهور، اطاعت از خداست» یکی از نمونه های این حس خودبزرگ بینی است. این اندیشه را حتی خود آقای احمدی نژاد نیز بارها به زبان آورده اند. این حس خود برتر بینی در نهایت منجر به نژاد پرستی می شود. پر واضح است که همواره حکومت های نژادپرست، به فاشیسم راه می یابند.همواره در نظام جمهوری اسلامی بحث ها و درگیری هایی بین دو مذهب شیعه و سنی وجود داشته و دارد. علارغم اینکه ظاهراً جمهوری اسلامی، برخی از مذاهب و ادیان را به رسمیت می شناسد، اما همیشه به اسلام و مذهب شیعه، بها داده و از توسعه و گسترش سایر مذاهب و ادیان در کشور جلوگیری به عمل آورده و حتی مانع انجام اعمال عبادی آنها نیز می شود.

سانسور و ترس از آگاهی توده
سانسور، یکی دیگر از ابزارهای مورد استفاده حکومت های دیکتاتور است. همانطور که می دانیم، ایران پس از چین، بزرگترین سانسورکننده اینترنت است. اینترنت به عنوان یک فضای آزاد می تواند برای هر نظام های دیکتاتوری خطر آفرین باشد. پس برای از بین بردن این آزادی (که اساساً دیکتاتوری در تضاد با آزادی است) دست به سانسور و فیلتر کردن این محیط آزاد می زنند. البته جمهوری اسلامی در ابتدایی که استفاده از اینترنت در کشور رواج یافت، هدف از فیلترینگ را عدم دسترسی به سایت های غیر اخلاقی و غیر اسلامی ذکر کرد، اما حال کار به آنجا رسیده که فیلتر کردن سایت های مخالف یا حتی منتقد نظام در اولویت بالاتری نسبت به سایت های غیر اخلاقی دارد. چه بسا در این نهاد، بسیاری بر حسب نظر شخصی خود، دستور انسداد سایت ها را صادر می کنند. پیشینه سانسور، پیش از این گریبان نشریات را گرفته و همچنان ادامه دارد و بلکه هر ساله شدت هم می یابد و بر تعداد روزنامه ها و مجلات که سالانه پلمب می شوند افزوده می شود. ممنوع التصویر و ممنوع الصدا بودن برخی از مجریان و یا هنرپیشه ها در صدا و سیما و رادیو نیز نوع دیگری از سانسور است. پدید آمدن واژه هایی چون «ممنوع التصویر»، «ممنوع الصدا»، «ممنوع القلم» نتیجه سانسور و سرکوب است که اگر نباشند، آگاهی در بین توده به وجود می آید. و هیچ حاکم خودرأی و مستبدی نمی خواهد که مردمش آگاهی سیاسی و اجتماعی کسب کنند.

نوشتن دیدگاه

همه می خواهند حکم خدا را اجرا کنند

https://i0.wp.com/4.bp.blogspot.com/_70NpBmi7hrE/StRo0pkXLXI/AAAAAAAAAJw/JrFStAde6qs/S150/arme+jonbesh.png https://i0.wp.com/www.ferdowskhabar.com/images/upload/sepah.5511221424566647.jpg

همه می خواهند با اسلحه حکم خدا را اجرا کنند

نوشتن دیدگاه

فرزاد کمانگر هم رفت…

بیشتر از دو سال هست که اخبار فرزاد را دنبال می کردم. نامه هایی که می نوشت، نامه هایی که برایش می نوشتند، تصاویر شکنجه او در اوین. همه چیز، هر چیزی که به نحوی به فرزاد مرتبط می شد. دانش آموزانش، مدرسه اش در کامیاران و … .

همه چیز بود، به غیر از حتی کوچکترین مدرکی علیه او. مدرکی که ثابت کند او عضو حزب کارگران کردستان (پ ک ک) باشد. بیش از دو سال بود که حکم اعدامش صادر شده بود. با وجود تمام تلاش هایی که از سوی سازمان ها و احزاب مختلف برای لغو این حکم ناعادلانه می شد، بالاخره اعدام شد. بدون اطلاع و حضور وکیلش، بدون اطلاع و حضور خانواده اش. اما در حضور خدا!  جرم: عضویت در گروه تروریستی پژاک.

وقتی راهی برای حل مسأله نیابیم، راحت ترین راه پاک کردن صورت مسأله است. پاک کردن صورت مسأله با طناب دار.

متأسفم، متأسفم، متأسفم برای حیواناتی که در لباس انسان به دینی به نام اسلام، خدمت که نه، خیانت می کنند و بهترین راه حل را در طناب دار می یابند.

نوشتن دیدگاه

بزرگترین اهانت

اکبر گنجی : بدترین و بزرگترین اهانت به پیامبر گرامی اسلام آن است که ادعا شود این رژیم مجری اوامر اوست و این رهبری، تداوم رهبری اوست.

نوشتن دیدگاه

I Hate You Mr President

I Hate You

نوشتن دیدگاه

My sleepy fall

I wanna walk with you
down the foggy streets.
to the land of evergreen

I want a home with you.
I want a home with a window, to the sea.

I want a tree on a porch.
and a swing

I want a big chair for us to sit,
and watch the crappy shows, on the TV.

I want a bed to rest my head,
to sleep,
til the sun,
comes up.
comes up.
comes up.

I want a glass full of joy,
and a plate full of food.

I want a clock with hands that don’t move.
So everyday will be today, and tomorrow is no fear.

نوشتن دیدگاه

Older Posts »